زیارت
دور از حریمتان به غم ام مبتلا ولی ..... ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

در سالی که قحطی بیداد کرده بود و
مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند، عارفی از کوچه ای می گذشت.

غلامی را دید که بسیار شادمان و
خوشحال است. 

به او گفت: چه طور در چنین وضعی می
خندی و شادی می کنی؟

جواب داد که من غلام اربابی هستم که
چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد، پس چرا غمگین
باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟

 عارف گفت: از خودم شرم کردم که غلام
به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد،

و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست
و نگران روزی خود هستم…

 

 

خدای متعال می فرمايد :

« ای فرزند آدم : تکلیف های من بر عهده توست، رزق تو بر عهده من.» 

 « ای فرزند آدم: رزق فردا را مطالبه نکن ، همچنانکه من هم عمل فردا را از تو نخواسته ام.»

 

بیش نخواه - پیش نخواه

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 11:24 :: توسط : عبدالحمید امینیان

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
سراسر وجود من زیارت است
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی-زیارت-غز






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 195
بازدید کل : 38019
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1